شناسهٔ خبر: 48360 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ژانر غالب، «کمدی ناخواسته»/ حاشیه‌نگاری روز دوم جشنواره در برج میلاد

روز دوم را می‌توان روز ِ فیلم‌های «کمدی ناخواسته» نامید. همان ژانر مهم سینمای ایران که هنوز به قوت خودش فعال است و پیش می‌رود؛ ژانری که فیلمساز می‌خواهد گریه بیندازد اما مخاطب می‌خندد.

فرهنگ امروز/رضا صدیق منتقد سینما:

یکم
مستند «انحصار ورثه» نشان داد که مساله مرتضی آوینی، هنوز ‌تر و تازه است و برای روایت شدن جذاب. این نکته نیز ریشه در شخصیتی چون آوینی دارد؛  شخصیتی که بر خلاف تصور و تصویر ساخته شده تک بعدی نیست و بخش‌های گوناگون دارد. شبیه شخصیت‌پردازی فیلم‌های تروفو یا برگمان، بُعد دارد با یک عکس، یک ژست یا تیپ نمی‌توان او را  فهمید. پس از گذشت نزدیک به دو دهه از شهادت آوینی، آن هم در شرایطی که هر سال تلاش می‌کنند برایش یادنامه و یادبود و قس‌علیهذا برگزار کنند، مستند «انحصار ورثه» توانسته بود قدمی رو به جلو بردارد؛ قدمی در شناخت بهتر شخصیتی که گهگاه از او و نظراتش به عنوان ابزاری برای سرکوب، استفاده می‌شود. نظراتی که به گفته خود آوینی «از یک مسیر طی شده» سخن می‌گوید و ریشه و سنت فکری‌ای را در خود دارد که از بحث تئوریک و نظری بر می‌خیزد، نه مانند آنان که نظراتش را از سطح برداشت و در سطح خرج می‌کنند تا سرپوشی بر کم‌بضاعتی فهم‌شان بگذارند. این تصویر آوینی را «انحصار ورثه» به خوبی نمایش می‌دهد. روایتِ کامرانی که مرتضی می‌شود، آنهم در زمانی که تلاش می‌شود تصویر قدسی از آوینی ساخته شود، جذاب است و سینمایی. اشخاصی که در جلوی دوربین از آوینی سخن می‌گویند، هنوز درگیر مساله‌اند، گاه متهم‌اند و گاه همراه. مستندی که تلاش کرده تا حتی پشت صحنه‌ای از روایت فتح را نیز نشان بدهد. مثل صدای آوینی که نریشن می‌خواند، حتی تپق می‌زند و لابه‌لایش می‌گوید: «بزن عقب بشنوم.» «انحصار ورثه» تصویری دیگر از آوینی به آنان که او را به واسطه تریبون‌های خشک مقدس شنیده‌اند، ارایه می‌دهد. تصویری که دست همان خشک مقدس‌هایی که آزارش دادند را رو می‌کند و آنان را روبه‌روی تاریخ قرار می‌دهد. پوشالی بودن ادعاهای‌شان را برملا می‌کند. مثل همانجا که مهدی نصیری مخالف سرسخت  مرتضی آوینی در زمان حیاتش وقتی صحبت از کتابی از او می‌شود، پاسخی ندارد. «انحصار ورثه» دگردیسی شخصیتی آوینی از کامران به مرتضی را روایت می‌کند و حتی قدمی نیز فراتر می‌برد، او در ایام آخر حیاتش، به تنگ آمده بود. گویی جسمش روی شانه‌هایش سنگینی می‌کرد. عنق شده بود و بی‌حوصله، مگر آن زمان که عزم ساخت مستندی از شهیدان تازه تفحص شده در یک کانال را داشت. این را فراستی در فیلم روایت می‌کند که خسته بود اما هر صبح می‌ایستاد و کارش را می‌کرد. پایان‌بندی  «انحصار ورثه» با تصاویر نادیده‌ای که مستند ارایه می‌کند، خیال را پرواز می‌دهد. پایان بندی‌ای که هم سنیمایی است و هم گویی آخرین تصویر آوینی برای ما. کیومرث پوراحمد، کمی بعدتر از شهادت آوینی مستندی ساخت به نام «مرتضی و ما»، ساخته پوراحمد در کنار «انحصار ورثه» برای آنان که در پی کشف این شخصیتِ پراهمیت ِ تاریخ فرهنگ انقلاب هستند، توان ارتباط با فهم او را ایجاد می‌کنند. آوینی شاید یکی از عجیب‌ترین کاراکتری‌هایی است که می‌توان در تاریخ انقلاب یافت و مستند «انحصار ورثه» جذاب‌ترین و مهم‌ترین فیلمی بود که تا بدین جای ماجرای جشنواره فجر در برج میلاد نمایش داده شد.
دوم
روز دوم تمام شد. فیلم ها؟ کاش بد بودند. وضعیت تاسفبار است. عجیب اینجاست که خبری هم از اعتراض‌های همیشگی اهالی رسانه و منتقدان در برج میلاد و هنگام تماشای فیلم نیست. سال‌های قبل و قبل‌تر، حتی خیلی سال پیش و ایام سینما صحرا و فلسطین، اهالی سینمای رسانه در مواجهه با فیلم بد، هو می‌کشیدند و سوت و کف می‌زدند. رفتاری که گاهی هم سبب ناراحتی فیلمسازان می‌شد. تا بدین جا اما با اینکه اوضاع فیلم‌ها غم‌انگیز بد است، اهالی رسانه و منتقدان هنوز به هو کشیدن نرسیده‌اند. البته که نشانه‌هایی از اعتراض موقع تماشای فیلم از روز دوم خود را نشان داد. در لحظاتی که فیلم‌ها به کمدی ناخواسته می‌رسند خنده دسته جمعی سر داده شد و محیط مفرح شد تا توان تماشای فیلم‌ها ایجاد شود اما هنوز خبری از هو کشیدن نیست. با این وضع اگر فیلم‌ها پیش بروند، در روزها و شب‌های آینده بعید نیست هنگام تماشای فیلم، منتقدان و اهالی رسانه علنی‌تر اعتراض‌شان را نشان بدهند. فکر اینکه برخی تماشاگران محترم جشنواره در صف می‌ایستند و برای این فیلم‌ها پول هزینه می‌کنند اوضاع را غم‌انگیزتر می‌کند. اهالی محترمِ هیات انتخاب، دقیقا چه چیز این فیلم‌ها را انتخاب کرده‌اند؟ آیا اصلا این آثار را درست دیده‌اند؟
سوم
فیلم «شماره ١٧ سهیلا» طرح موضوع مهمی دارد، به سراغ مساله ازدواج و حتی امر جنسی رفته و قصه را نیز با روایت یکی از محل‌های همسریابی شروع کرده است. فیلم در طرح موضوع جسور است و سوژه‌اش مهم اما در روایت، قصه‌پردازی و پرداخت به مراتب ضعیف است و از پس موضوع برنیامده است. فیلم در لایه ابتدایی خود گیر می‌کند و قصه نمی‌گوید. داستانی برای پیشبرد ماجرا ندارد و وقت تلف می‌کند. از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و با نماهای دوربین روی دست و طولانی، حوصله سر بر می‌شود و متکی به بازیگران. میزانسنی نه در داستان اتفاق می‌افتد و نه در ساختار. همین نیز سبب می‌شود تا فیلم به کمدی ناخواسته بدل شود. در سینمای ایران، جای فیلم‌هایی که به امر جنسی و همسریابی، مساله ازدواج طبقه‌های متفاوت در جامعه و نه لزوما طبقه متوسط بپردازند خالی است. «شماره ١٧ سهیلا» مساله ازدواج را با محوریت زنی چاق در پیش گرفت و کاش می‌توانست در قصه‌گویی و ساخت سینمایی نیز موفق شود تا راهی برای روایت این گونه سوژه‌ها که گهگاه روی تابوها حرکت می‌کنند، باز شود.
چهارم
روز دوم را می‌توان روز ِ فیلم‌های «کمدی ناخواسته» نامید. همان ژانر مهم سینمای ایران که هنوز به قوت خودش فعال است و پیش می‌رود؛ ژانری که فیلمساز می‌خواهد گریه بیندازد اما مخاطب می‌خندد، ناخواسته است کمدی‌ای که ایجاد می‌کند و چقدر این ناخواسته‌ها زیادند. می‌شود روزی «کمدی ناخواسته» به جای ژانر غالب در سینمای ایران، کم‌رمق شود و کمرنگ؟ این آرزوی هرسالِ تمامی این سال‌هاست و آرزو هم، دست‌نیافتنی.

نظر شما